عکسی از جشن های 2500 ساله و یک نکته

بعد از دیدن این لینک ، توجه ام به این عکس جلب شد. چرا در این آفتاب شدید به جای اینکه میهمانان رو به مجموعه تخت جمشید و پشت به آفتاب با خاطری آسوده به تماشای رژه با زمینه ای از بنای تخت جمشید بنشینند ، مجبور شده اند در مقابل تابش آفتاب و پشت به تخت جمشید بنشینند؟
می توان حدسهایی زد:
- که مهمانان ، مهمانان اصلی نیستند بلکه جزیی از یک نمایش بزرگتر برای ضبط تلویزیونی و دیدن مردم هستند.
- که محدودیتهای محیطی یا عدم توجه به جهت آفتاب باعث این ناراحتی میهمانان گردیده است.
البته من با حدس اول موافق ترم.




خاطره برد استرالیا و رفتن ایران به جام جهانی

برد ایران برایم خاطره ای بود که خیلی زجرکشمان کرد! نه به خاطر بازی و گلهایی که هیجان داشتند. بلکه به این خاطر که موقع مسابقه در سالنی مشغول امتحان دادن بودیم و در سالن کناری جماعت خوشحال در ابرها سیر میکردند.
عذاب الیمی بود!

اگر نشانی ایمیل رند باشد...


داشتن نشانی ایمیل رند و ساده ، خوشحالت میکند. اما نمیدانی که همنام اسمی که برای ایمیل خود گذارده ای مردمان بسیاری هستند که فعالیت زیادی هم در اینترنت دارند. میتوانی فعالیت آنها را از طریق سایتهایی که عضو می شوند و ایمیل تو را میدهند دنبال کنی. حتی از سر لطف دوستان آنها، مقصد ایمیل های فورواردیشان می شوی. اینها جدای خیلی از سایتها و خبرنامه هاست که به لطف این دوستان عضو شده ای!
بعضی تو را با رییس فلان اداره یا فلان فامیل محترمشان اشتباه میگیرند و تصویر رسید بانکی یا آخرین اطلاعات بازار را برایت می فرستند. جالب این است که چون هم اسم تو در فرهنگهای دیگر هم زیاد است، دامنه ایمیل ها از شرق هند تا غرب مصر را در بر میگیرد.
برای همین با انواع ایمیل ها از زبان های مختلف آشنا می شوی.
گل سر سبدش امروز بود که یکی هم اسم تو بلیت الکترونیکی پرواز هوایی که به صورت آنلاین خریداری کرده بود را فرستاد. شاید لطف کرده و خواسته تو را به سفری مهمان کند. هرچند نه تو در مقصد هستی و نه در مبدا.
طفلکی گمان کرده این را هم مثل بقیه بلیت ها ، چاپ شده تحویلش میدهند.

آیا مربع کردن زمینها، شهری اسلامی می سازد؟

آقای مهندس حمید برومند صالح (سایت ایشان) مصاحبه ای با خبرگزاری قرآنی ایران در مورد اصول معماری اسلامی درشهرسازی ایران کرده است. پیشنهاد ایشان تبدیل زمینهای مستطیل شکل به مربع برای رسیدن به شهرسازی اسلامی است.
"از آنجا كه حياط در معماری قديم مسلمانان مفهومی متعالی بوده، تبديل قطعه‌زمين‌های مستطيل‌شكل به مربع‌شكل، گامی برای رسيدن به شهر اسلامی خواهد بود چرا كه اگر زمين مربع باشد می‌توان حياط مركزی برای آن در نظر گرفته و اطراف حياط ديگر قسمت‌های ساختمان را تعبيه كرد." (تاکید از من)
اول اینکه خیلی از دوستان با مراجعه به پلان ساختمانهای قدیمی دارای حیاط مرکزی میبینند که لزوما برای ایجاد حیاط مرکزی نیازی به مربع کردن زمین نیست. خانه های بسیاری با ابعاد مستطیل شکل وجود دارند که اتفاقا دارای حیاط مرکزی مناسبی بوده و سالها مورد استفاده قرار گرفته اند.
دوم اینکه ایجاد حیاط مرکزی، لزوما گامی برای رسیدن به شهر اسلامی نیست. شاید خانه ای را به زعم ایشان از نظر هندسی ، اسلامی کند اما تا شهراسلامی فاصله زیادی است! نمونه ای از برخورد صرف معمارانه با موضوعاتی در مقیاس شهری!
دوم اینکه با توجه به سوابق ایشان ، تجربه ایشان بیشتردر کارهای معماری است و با همان دید معمارانه برای مسایل شهری ، پیشنهاد ارایه می دهند. دیدگاهی که شاید مسوول برخی نابسامانی های امروز شهرهای ما است. به عنوان مثال ایشان می فرمایند:
"تهران اگر بخواهد شهر سالم و شهر مسلمانان شود، خيلی بايد تغيير و تحول در آن صورت گيرد به‌صورتی كه بسياری از خانه‌ها خراب شده و قطعاتی كه مستطيل‌شكل هستند خراب شده و تبديل به قطعات مربع شوند." (تاکید از من)
پاک کردن صورت مساله، برخوردهایی مانند کارهای هوسمان در پاریس، پروژه نواب در تهران، خیلی وقت است که مشکلات خود را نشان داده ولی هنوز از آنها درس نمیگیریم.
به نظر من مربع کردن زمینها شهر اسلامی نمی سازد چون شهر فقط چند ساختمان مسکونی نیست. مربع کردن فقط کار طراحی برای حیاط مرکزی را ساده تر می کند. اما لزوما شهر را اسلامی نمی کند. حتی قدمی برای رسیدن به آن نیست.
تفکری که هنوز معماری اسلامی و شهر اسلامی را در کپی شمایل هندسی ساختمانهای گذشته می داند تنها جسم را دیده ، روح را فراموش کرده است.
در این مورد بیشتر مینویسم.

بد بیاری های یک شرکت هواپیمایی یا وقتی هواپیما زیاد داشته باشیم

از 6 ماه پیش تا بحال ، سه سانحه برای هواپیمایی کوانتس Qantas اتفاق افتاده است.این اتفاقات عبارتند از انفجار کپسول اکسیژن، کم شدن ناگهانی ارتفاع -که هنوز دلیل مشخصی برای آن پیدا نکرده اند- ، برخورد نوک هواپیمایی که کپسول اکسیژن در آن منفجر شده بود -بله دقیقا همان هواپیما- به بال یک هواپیمای دیگر در انتقال زمینی آن.
خلاصه که این شرکت بزرگ هوایی بد جوری بدبیاری آورده است.
احتمالا اینقدر هواپیما دارند که برای حرکت آنها روی زمین، جای اضافه نیست که احتمال برخورد آنها اینقدرزیاد است و این اتفاق ها می افتد. آنوقت ما اینجا با یک هواپیما، کلی از مسیرهای یک روز را پوشش میدهیم.
واقعا ملت چیز نگهداری هستیم ...




صداهای دیوانه کننده

حتما برایتان پیش آمده که صدایی باعث مور مور شدنتان شده در حالیکه هیچ تاثیری روی دوست کناری شما نداشته است.
بعضی به کشیده شدن ناخن روی لباس حساس هستند و صدای غیژ غیژ درب حال برخی را بد می کند. واقعا منشا این احساس چیست و چرا اینقدر همه گیر است؟ اینقدر جالب است که حتی بعضی وقتها صحبت کردن راجع به آن هم حال آدم را بد می کند!

مدل تقلبی گوشی صفحه لمسی نوکیا 5800 زودتراز خودش عرضه شد!


اولین گوشی لمسی نوکیا مدل Nokia 5800، هنوز به طور رسمی دربازار عرضه نشده اما مدل تقلبی چینی آن روانه فروشگاه ها شده است.
به نظر می رسد که کپی برداری بی نقصی از ظاهر آن صورت گرفته و حتی رابط گرافیکی آن هم بسیار شبیه به اصل است.
واقعا سرعت این مهندسی معکوس مثال زدنی است! تنها پس از منتشر شدن اولین عکسها و فیلمهای مربوط به این گوشی ، سریع مدل کپی آن به بازار روانه شد.
نکته خیلی جالب این گوشی تقلبی! امکان استفاده از رادیو بدون وصل کردن هدفون به گوشی است، امکانی که هنوز گوشی اصلی نوکیا ندارد! و واقعا هم مضحک است که برای استفاده از یک رادیو ناقابل باید کلی سیم کشی کرد. به قول نویسنده سایت سیمبیان فریک این امکانی است که نوکیا باید هرچه زودتر آن را کپی کند!
منبع اصلی


گزارش CNN با تکنولوژی هولوگرام




کسانی که دیشب اخبار انتخابات آمریکا را از شبکه CNN دنبال میکردند، با صحنه جالبی مواجه شدند که در آن گزارشگر به صورت سه بعدی در از شیکاگو در استودیو نیویورک حاضر شد و به ایراد گزارش خود پرداخت.گزارش اصلی را میتوانید از اینجا و اینجا ببینید. یکسری از عکسهای مربوطه نیزدر این آدرس قابل مشاهده است. در این گزارش زنده حدود 35دوربین با کیفیت بالا HD تصاویر را از استودیو شیکاگو به استودیو نیویورک ارسال میکردند. و بیست رایانه وظیفه پردازش داده ها را بر عهده داشته اند.
البته بعضی شبکه ها این کار را تنها یک ادعا دانسته اند. به عنوان مثال شبکه سی بی سی کانادا در مصاحبه با یک استاد دانشگاه اعلام کرده که تصاویر فوق به نظر واقعی نیست و جسم سه بعدی در فضای واقعی استودیو بوجود نیامده بلکه بر روی صفحه تلویزیونی به صورت مجازی ایجاد شده است. اگر فیلم cnn را مشاهده کنید میبینید که حرکت دوربین بسیار محدود و تعریف شده است. که این ادعا را تقویت می کند. مشروح گزارش را اینجا ببینید.
به نظرم نفس این کار، جالب است و باز هم میتوان دید که رویاهای فیلم ها و کناب های علمی تخیلی ، راهنمایی برای پیشرفت برخی تکنولوژی ها می گردد. جنگهای ستاره ای را که یادتان هست؟


لبخند اوباما و نتیجه انتخابات 2008 آمریکا



انتخابات آمریکا به دقایق پایانی خود نزدیک میشود و با توجه به نتایج به دست آمده ، باراک اوباما رییس جمهور بعدی آمریکا است.
اگر به سایت CNN مراجعه کنید آمار لحظه به لحظه رای گیری را میتوانید مشاهده کنید.
نکته جالب این سایت برای من انتخاب قیافه خندان اوباما در مقابل لبخند مرموز مک کین در صفحه اعلام نتایج بود. انگار از قبل مشخص بود که برنده کیست.

اتوبوس مایکروسافت

اوایل این ماه میلادی ، مایکروسافت اعلام کرد که سرویس حمل و نقل ویژه برای کارکنان خود در ردموندآمریکا راه اندازی میکند. این سرویس شامل اتوبوسهایی می شود که کارکنان شرکت را به محل کارشان رسانده و برمیگرداند. (لینک یک) (لینک دو)
البته نفس این کار چیز جدیدی نیست و در همین ایران خودمان هم از آن به طور وسیع استفاده میشود. تفاوت شاید در امکاناتی باشد که این سرویس در اختیار کارکنان در طول مسیر قرار میدهد. نمونه زیر مربوط به این اتوبوسها در چین است. (البته مطمئن نیستم چینی یا ژاپنی یا... هر چه هست مربوط به شرق آسیاست.)
مزایای این کار جدای سهولت رفت و آمد ، تقلیل استفاده از وسایل شخصی ، کاهش حجم سفرهای روزانه (وقتی که مایکروسافت حدود 390000 کارمند در ردموند دارد. این رقم کمی نیست.) و آودگی کمتر محیط زیست و مصرف کمتر منابع طبیعی است. اما...
اما طنز داستان این است که اگر قرار باشد همه پشت کامپیوترهایی بنشینند (همانند عکس بالا) و در شرکت هم همین روال ادامه یابد، آن وقت چه نیازی به حمل و نقل فیزیکی است؟ میتوان همین کارها را در خانه هم انجام داد.


رکوردی که قبل از اندازه گیری ، خورده شد (بزرگترین ساندویج دنیا)

امروز در اخبار نوشته بود که ساندویچی که قرار بود عنوان بلندترین ساندویج دنیا را کسب کند در حین اندازه گیری ، توسط مردمی که به سمت آن هجوم آورده بودند، خورده شد.
لینک اینجا (+)
خیلی متاسف شدم به حال خودمون که مگر چقدر قحطی و گرسنگی زیاد شده آن هم در شهر بزرگی مثل تهران که مردم نمی توانند چند لحظه صبر کنند و بعد هجوم ببرند.
اما بحث ، گرسنگی نیست. یک فرهنگی است که بعضی جاهای آن می لنگد.
میتوانم تصور کنم همسالان خودم را که برای خنده و شوخی آنجا بوده اند و بعد از آماده شدن، چند نفری هجوم برده اند محض خنده و مردم بیننده به خیال اینکه سهمشان زایل می شود، برای کمی ساندویچ هجوم برده اند.
البته میتوان این ساندویچ را به عنوان تنها رکوردی که قبل از اندازه گیری ، خورده شد ، در کتاب گینس به ثبت رساند.

خبر تکمیلی 1: از قرار معلوم این ساندویچ خیلی هم خوشبو نبوده و خیلی به دل شهروندان ننشسته است. همین باعث شده که کلی از آن پس از دستمالی (دهن-مالی) در گوشه و کنار رها شود. پس باید تیتر را از خورده شدن رکورد به عنوانی دیگر تغییر داد!

خبر تکمیلی 2: آن موقع عکسی از عملیات مردم غیور در دست نبود اما ...لینک 1 و لینک 2 و لینک 3 و
لحظه ناپدید شدن بزرگترین ساندویچ دنیا

و یک سوال!
اگر گفتید چرا از لحظه هجوم مردم برای خوردن ساندویچ، در سایتهای خبری ایرانی ، کمتر عکسی موجود است؟
جواب:
احتمالا عکاس عزیزهم در این فعالیت ارزشمند، شرکت فعالی داشته است!



سربازی و فرارمغزها

امروز کمی از صبح نگذشته بود که دیدم پسرعمه گرامی دست و پا افشان وارد مسنجر گردیده و خبر مسرت بخش کم شدن خدمت سریازی را اعلام نمودند. اینکه چقدر کم شدن آن مایه مسرت و خوشی است٬ نشان دهنده میزان موفقیت و علاقه مندی به چنین برنامه ای است !
البته باید اذعان نمود که سربازی عامل موفقیت تحصیلی بسیاری از جوانان این مرز بوم است که برای رسیدن به این موفقیت و در رفتن از آن مصیبت به جستجوی علم حتی در دورافتاده ترین کشورها و با تمام سختی ها ادامه میدهند و اگر به جای چند دوره تا دکترا٬ صد مرحله هم وجود داشت با کمال میل ادامه میدادند.
و در نهایت اینکه ٬ به طور خلاصه بخشی از آمار فرار مغزها ٬ به آمار فرار جانها از سربازی برمیگردد.

موسیقی٬ نوازندگی و خوانندگی

همیشه علاقه زیادی به موسیقی داشتم هرچند اولویت کارهای دیگر بدون اجازه و هماهنگی ! بالا رفته و این عزیز دل برادر چند وقتی است که مورد بیمهری قرار گرفته٬ اما این دلیل نمی شود وقتی میبینم بقیه خوب کار میکنند از آنها تعریف نکنم.
این آهنگ که شعرش مال شهریار قنبری است توسط یکی از فامیلهای با ذوق ٬ برایش آهنگ ساخته شده و خودش هم زحمت خواندنش را کشیده. حالا نمی دانم بازخوانی است یا کار نو. باید بپرسم!

پی نوشت: ماشالا بچه با استعداد است! آهنگ سازی و خوانندگی را خودش انجام داده است.




قضایای پرچم و عالم همسایگی

آقا برداشته توی استرالیا یک پرچم را سر یک میله ۵ متری علم کرده در کنار منزل (کمی کوتاه تر از اندازه یک ساختمان دو طبقه) و شهرداری به خاطر شکایت همسایگان به او تذکر داده که پرچم را پایین بیاورد. کلی به ایشان هم برخورده است که باعث سرافکندگی آن کسی است که گفته پرچم کشورم را پایین بیاورم واصلا در گزارش هم اشاره نشده که آیا این پرچم حریم خصوصی کسی را نقض کرده یا نه. به نحوی هم نوشته شده انگار توهین بزرگی به پرچم شده است.
مثل اینکه حریم خصوصی خیلی مهم است مگر اینکه به قضایای پرچم و ملیت ختم شود!

منبع

گوگل: آیا در شرایط مناسبی برای فرستادن ایمیل به سر می برید؟

شاید برای شما هم پیش آمده باشد که از فرستادن ایمیلی پس از فرستاده شدن آن پشیمان شده اید. گوگل به تازگی سرویسی را به طور آزمایشی در جیمیل به راه انداخته است تا کارشما را راحت کند. این سرویس را که میتوان در ساعات نامناسب مانند آخر شبهای روزهای تعطیل یا غروب آن که همراه با مقادیر زیادی دل گرفتگی است(!!) فعال کرد، با پرسیدن چند سوال ریاضی اطمینان می یابد که شما در وضع درستی بوده و برای فرستادن ایمیل به قول معروف مغزتان درست کار میکند و پاره سنگ بر نمیدارد!


کاش این سرویس بتواند گسترش یافته و در تمامی تصمیم گیری های مهم جاهای مختلف از آن استفاده شود . آن وقت شاید عقلها کمتر پاره سنگ بر داشته و قبل از گرفتن تصمیم کمی فسفر می سوزاندند!
منبع



از پنجاه هزار تومان کروبی تا یک میلیون دلار راسل کرو


سایت یاهو بعد از هربار ورود شما به ایمیل تان، به زور شما را به زیارت صفحه اول خود می برد. امروز که مشغول این زیارت اجباری بودم، اخباری در مورد راسل کرو (هنرپیشه) نوشته بود که نشان میداد، ایده 50000 تومانی کروبی به آمریکا نیز رسیده است، البته ارزش آن تا 1 میلیون دلار ترقی کرده است.

Russell Crowe © AthenaTT

به گزارش APP ، راسل طی یک گفتگوی تلویزیونی در آمریکا پیشنهاد داده است تا به هر آمریکایی برای حل مشکلات بوجود آمده (این گزارش را بخوانید) مبلغ یک میلیون دلار داده شود.

منبع: +



شهروندان وبلاگ نویس و مشهد 1404

گروه مشاوران جوان شهرداری مشهد مسابقه وبلاگ نویسی را به راه انداخته است ، به نام شهرنوشت ، مشهد 1404 در آیینه وبلاگ (پیوند) به نظر می رسد ، استفاده از وبلاگ به عنوان پتانسیلی برای به دست آوردن نظرات شهروندان، ایده اصلی این مسابقه است. اشاره به سال 1404 به عنوان آینده مورد انتظارو پررنگ کردن نقش چشم انداز شهر تا 1404 ، نیزنکته مثبتی است. اما نکته مهم ، نوع جایگاهی است که برای این پتانسیل در نظر گرفته شده است. بحث مشارکتهای مردمی در فرایند شکل گیری و مدیریت شهر، قدمتی طولانی ندارد اما در این مدت بسیار روی آن کار شده است. در ایران هم تجربه های خوبی که انگشت شمار هستند انجام شده اند اما بیشتر تبدیل به نوعی مد شده است. اینکه این مبحث در فضای مجازی مطرح شود ایده ارزشمندی است. اما شاید تنها ایده خوبی باشد و نتایج مناسبی را به دست اندرکاران ندهد. اما چرا؟
به نظر می رسد محور های مسابقه بیشتر در دایره موضوعاتی کلی مانند نوشتن از شهر مشهد و جنبه های مختلف شهری آن قرارمیگیرند و ارتباطی تعریف شده با چشم انداز شهر ندارد. شاید بتوان گفت نوشتن از آینده شهر و جنبه های مختلف آن، میتواند چشم انداز شهر را به تصویر کشد ، اما شاید این کلیت ، بیشتر ابهام برانگیز باشد ، تا اینکه بتواند مورد استفاده قرار گیرد.
اگر هدف این مسابقه، حساس کردن جوانانی که ارتباط بیشتری با وبلاگ دارند نسبت به آینده شهرشان دارد، قدم فوق در این مسابقه کفایت میکند. اما اگر هدف ، تشویق به مشارکت جامعه در تصمیم گیری برای چشم انداز شهر دارد-که از اهداف کلی مسابقه این بر می آید- نیاز به باز تعریف مجدد محورهای این مسابقه برای درگیر کردن بیشتر شرکت کنندگان با چشم انداز شهر است والا نتایج به دست آمده از این مسابقه ، نمیتواند اهداف کلی مورد اشاره آن را تامین نماید.

مرورگر جدید گوگل - Chrome


بالاخره مرورگر جدید گوگل که لینک آن را در صفحه اصلی گوگل (پیوند) گذاشته است، آماده شد. البته باز هم بدون قابلیت گرفتن از ایران مانند چند برنامه قدیمی این شرکت ، که واقعا...
اما راههای زیادی برای گرفتن این برنامه است (پیوند)
در نگاه اول سرعت روان و گرافیک خوانایی دارد. یکی از نکات مثبت آن عدم قفل شدن کل مرورگر در هنگام بروز خطا در یکی از صفحه های وب است که واقعا جایش در فایرفاکس خالی است که روزی چند بار در دستهای ما میمیرد و زنده می شود!
اما واقعا برنامه هایی که به فایرفاکس اضافه می شوند، قابلیت خیلی بیشتری به آن میدهند. چیزی که فکر کنم نقطه ضعف فعلی آن است. اما آن روزی که گوگل بخش افزونه هایی که روی iGoogle ارایه میدهد و روی سرویس وبلاگ گوگل هم قابل دسترس است را به این مرورگر جدید اضافه کند، واقعا از خجالت فایرفاکس در میاید.

یادی از گذشته ها

خیلی اتفاقی به یکی از وبلاگهایی که چند سال پیش می نوشتم و یادم رفته بود (!!!) ، برخوردم. گفتم آوردنش اینجا ، خالی از لطف نیست.
بر طبق آخرين اخبار از ستاد رويارويی با حوادث غير مترقبه قرار است کلیه گسل های تهران تا سال 85 ترميم گردد.
آقای فلانی که کلی اونجا خرش ميره به خبرنگار ما گفت با امضای قرارداد با مشاور خارجی قرار شد که کليه گسل ها با بتن مسلح پر شده و با ميلهای افقی بهم مربوط شود.اين امر باعث می شود که زلزله بعدی انشاالله زير بتن ها دفن شده و شهروندان گرامی بتوانند به امور روزمره خود برسند.با انجام چنين کاری شهر داری می تواند زمينهای روی زلزله را با بالاترين قيمت ممکن به همشهريان علاقمند (بساز بفروشها) قالب کند تا برجهای 100 طبقه در آن بسازند.آقای فلانی اضافه کرد اين امر موجب رشد نقدينگی شهرداری شده تا خدمات بهتری را به شهروندان عزيز ارايه دهد.
خبرنگار موفق ما با تلاش بسيار موفق شد 100 متر از گسل شمال تهران را برای خبرگزاری ما پيش خريد کند.مبارک صاحابش باشه!
اینکه آدم بعضی وقتها برگرده و نوشته های قبلیش را بخواند ، به نظر کار خاطره انگیزی میاد!

ویکی پدیا

نقل از وبلاگ یک پزشک

وبلاگ یک پزشک مطلب جالبی در مورد ویکیپدیا و سیاست نوشته است. (پیوند) واقعا نقش منابع اطلاعات و رویدادها نقش مهمی در تصمیم گیری و جهت گیری افکار عمومی ایفا میکند. بنابراین ، منابعی که قابلیت ویرایش توسط همه را دارند بیشتر مورد استفاده قرار میگیرند. اما آیا منطق و تلاش جمعی میتواند لزوما به نتیجه عادلانه ای برای تمام آن جمع منجر شود؟ منظور اینکه برای عمده آن جمع قابل پذیرش باشد.یا در اینجا نمیتوان منابع قابل استنادی پیدا نمود؟

آمارگیر وبلاگ و تبلیغ های ناخواسته


امروز که پست جدیدی نوشتم ، برای دیدن وبلاگ وارد آن شدم که دیدم یک صفحه تبلیغاتی باز شد! خیلی تعجب کردم چون اصلا از برنامه خاصی استفاده نکردم که حالا این تبلیغات را نشان دهد!
بعد از کمی جستجو فهمیدم که این مشکل از آمارگیر وبلاگی است که استفاده میکنم به آدرس:
http://webstats.motigo.com/
و مثل اینکه زیاد هم اتفاق میافتد (پیوند) و راه حل هایی هم برای آن وجود دارد.(پیوند) البته من استفاده نکرده ام! فقط قسمت کد آمارگیر را غیرفعال کردم.
اما واقعا حس بدی است که ببینی چطور سواستفاده میکنند.

دکترهای پوشالی و جامعه

در این چند هفته اخیر بحث مدرک دکترا و تحصیلات عالیه بسیار باب شده است.
مدرک دکترای کردان
دستور برای بررسی مدارک دکترا
پروفسورهای تازه از راه رسیده

وقتی چیزی به شدت مورد نیاز باشد و به قولی بازار داشته باشد ، تقلبی آن هم زیاد میشود. یعنی اینقدر قحطی شده است که باید سراغ تقلب رفت یا مدل تقلبی آن سود بیشتری دارد؟

تاکسی دربست

Source http://www.zigzagmag.net

دیر بود و خیابانها شلوغ. دنبال تاکسی می گشتم. همه دنبال مسافر دربست بودند. چاره ای نداشتم! اینکه چرا از بیچارگی باید تاکسی دربست گرفت را توضیح میدهم!
بر طبق تجربه پیشین ، همان اول بر سر قیمت با راننده صحبت کردم. نتیجه تعیین نکردن قیمت را همه میدانند!
قرارمان شد مثلا 3500 تومان. رفتیم و رفتیم و رسیدیم. موقع رسیدن یک اسکناس 5000 تومانی به راننده دادم تا بقیه پول را پس دهد که لبخند ملیحی تحویل داد و دوباره جلو را نگاه کرد که محترمانه اش میشود تشریف ببرید!
گفتم قرار ما 3500 بود، با حالتی که انگار توهین شنیده باشد برگشت و گفت مسیر شلوغ بود و ترافیک! عجب منطق محکمی!
گفتم اولا وضع همیشه همین است، شما هم که مال همین منطقه هستید و مسیررا میشناسید، بعد اینکه قرار ما اینقدر بوده ، نمی خواستی، سوار نمیکردی.
میخندید!!! پس نمیداد!
من واقعا با معادل خارجی Assholism که محمودخان برایش بیشعورها را پیشنهاد کرده کاملا موافقم در این زمینه.
البته راننده های بسیار باشعوری هم هستند که همیشه از بودن با آنها لذت برده ام.


فرق ما و آنها

همایون امروز در مورد تفاوتهای یک ایرانی 35 ساله با همسال فرانسوی زاده اش نوشته است. مطالبش را اینجا بخوانید.
اینکه داشته های آدم بعد از چند سال و اندی چقدر میشود با امکاناتی که در اختیارش بوده ، رابطه ای دارد ، اما اینکه واقعا از کجا به کجا رسیده ، شاید خیلی قابل مقایسه با آدمهای جاهای دیگر نباشد. حالا همین آدم الان یک جای دیگر بود تبدیل به آدم دیگری شده بود.اما واقعا تفاوت ها زیاد است.آن هم در مقایسه با شرایطی که بر نسلی که انقلاب و جنگ را در ایران دید، گذشته است که بی نظمی و بهم ریختگی را با تمام وجود حس کرده است.
اینکه آدم به چه بلوغ و باوری از خودش میرسد هم متفاوت است در جاهای مختلف. حالا وقتی این آدمهای مختلفی که باورهاشان با هم متفاوت است و آمده اند با هم زیر یک سقف زندگی کنند ، چه این سقف یک آسمان آبی باشد برای همه و چه یک کشور ، خاک یا خانه، چه اتفاقی می افتد؟ به قول معروف به ساز کی باید رقصید؟


ترکیب بازار و خط قطار- استفاده بهینه

اصلا به فکرم خطور نمیکرد که بشود از چنین فضایی ، چنین کاربری و فعالیتی بدست آورد! اینکه از مسیر ریل قطار به عنوان محور بازار استفاده شود واقعا خارق العاده است!
قابل توجه علاقه مندان منوریل در تهران ، چرا در آسمان؟! همین روی زمین خط را احداث کنید!
این بازار ماکلونگ (*) در تایلند است. بازاری که در مسیر قطار قرار گرفته یا قطاری که از وسط بازار رد میشود. هرطور که حساب کنید! * Maeklong Market


دوستانی که دسترسی به youtube ندارند میتوانند عکسهای زیر را مشاهده کنند.









باز هم آن مسافر جاده ها

چند وقت پیش در مورد پیرمردی صحبت کردم که توی ماشینش زندگی میکرد و اینکه این مدت دوباره ندیدمش. پیوند به اون مطلب
امروز دوباره ماشینش رو دیدم همانجای همیشگی. یک روزنامه هم توی دستش بود و مشغول بود. اما نمیتونستم بفهمم کسی که ترک دنیا کرده ، البته با توجه به برداشت من!، چطور علاقه مند به خواندن روزنامه است؟

اعتراض

چون شرکت خارجی با هزینه کمتری در حال تولید یک جنس در بازار رقابتی است، تولیدکننده های داخلی دچار مشکل شده اند. چه می شود کرد؟
یک کارمند از فروشگاهی که این جنس را عرضه میکند پیدا شده و اعتبار فروشگاه را زیر سوال می برد. چرا؟
چون کشف شده آن شرکت خارجی استانداردهای محیط زیستی را رعایت نمیکند و محصول سبزی تولید نمیکند. - بیشتر به زردی میزند حتما!-
و تشویق میکند به نامه فرستادن به مدیریت آن فروشگاه برای زیر فشار گذاشتن آن. حالا کی از این خانم حمایت میکند و پول تبلیغ آن در یکی از روزنامه های پرتیراژ را میدهد؟
همان شرکتهای معصوم داخلی.
این از یک طرف.
حالا طرف دیگر ماجرا اینکه شرکتهای داخلی به خاطر آلوده کردن محیط باید به دولت مالیات بیشتری بدهند. اما باز در روزنامه نوشته اند که این کار باعث کندی رشد این شرکتها می شود و در این بازار رقابتی ضرر میدهند .
وضع جالبی شده!


طراحی با رعايت كليه شئون اسلامي!

محسني -معاون اجرايي شركت پرستيژلند ايران- افزود: درمجموعه سيتي سنتر اصفهان هتل پنج ستاره با استانداردهاي هفت ستاره، هايپرماركت، مجموعه سينمايي باآخرين تكنولوژي روز دنيا(‪،(IMAX‬ بزرگترين شهربازي سرپوشيده خاورميانه با ‪ ۳۴/۵‬هزار متر مربع‌مساحت ، ‪۷۵۰‬ فروشگاه مارك دار معروف ايران و جهان، رستوانهاي ملل، فود كورت، سالنهاي نمايش و گالري‌هاي هنري با رعايت كليه شئون اسلامي ايجاد مي‌شود.(تاکید از من)

خبر به احداث یک مجموعه شهری در اصفهان بر میگردد. اما نکته جالب آن تاکید معاون اجرایی شرکت مربوطه بر رعایت کلیه شئون اسلامی است. از دو منظر میتوان به این تاکید پرداخت.
یک اینکه در طراحی ، رعایت شئون اسلامی لحاظ شده است که برای من قابل فهم نیست. اگر منظور توجه به ارزشهای اسلامی است ، میتوان در مورد آن بحث نمود و اینکه تا چه میزان در چنین مجموعه ای میتوان به آن پرداخت ، اما استفاده از کلمه رعایت شئون اسلامی به نظر میرسد بیشتر مقوله ای رفتاری است تا مساله طراحی.
دوم اینکه ، با توجه به مقام کسی که مورد مصاحبه قرارگرفته ، مدیر اجرایی، و خبرگزاری که مصاحبه کرده است، ایرنا، نگرانی بیشتر از عدم اجرای پروژه و بهانه تراشی از مجموعه فوق است. به همین دلیل از حالا بر روی رعایت شئون اسلامی تاکید میشود تا خدایی نکرده در آینده اجرای پروژه با بهانه گیری و ایجاد حساسیت بر روی این موضوع ، با مشکل مواجه نشود.

به نظر میرسد رعایت کلیه شئون اسلامی بخش مهمی از تحقق پذیری پروژه های مقیاس شهری امروز ایران است!



مسافر

این چند روز در مسیر هر روز ماشین جیپ خاکی رنگ قدیمی‌ توجهم را در گوشهٔ خیابان جلب می‌کند صاحب آن پیرمردیست که ظاهرش به سوفیان بیشتر میماند. آن طوری که این چند روز دیده ام، تمام وسایل زندگیش در همان جیپ خاک گرفته است. چه شب‌ها که برمیگردم و چه صبح که می‌آیم همان جاست. خودش هم همان دورو بر‌ها است. زندگی‌ بی‌ تکلفی دارد، نمیدانم چه باعث شده که این راه و سلوک را برای خود پیش بگیرد. بعضی‌ وقتا صبحا او را قهوه ع به دست در یک مغازهٔ نزدیک دیده ام. زندگی‌ جالبی‌ دارد. به دور از همهٔ هیاهوی شهر. احتمالا باید خاطرات جالبی‌ هم از این سالها تنهایی داشته باشد.

امروز صبح دیگر او را ندیدم. احتمالا سفر دیگری آغاز کرده!

در سال 85 اتفاق افتاد- لاهیجان به رشت 35 ریال

اشتباه نکنید، بیشتر از 35 ریال پول داده شد. در حدود 35 هزارتومان. اما در قبض، زمان به سالیان دور بازگشت!


خاطرات قدیم 2 - مانکن های لات

همان وقتی که این عکس را از یک بوتیک لباس در خیابان ولیعصر نزدیک پارک ملت گرفتم ، فکر میکردم چه پدر و مادر یا کودکی از لباس این مانکن که مانند جاهلان سر کوچه ایستاده است، خوشش خواهد آمد!
راستی صاحب مغازه یا همکارش که این دکور زیبا و فیگور قشنگ ! را درست کرده ، چه آرزوهایی از کودکی خود داشته است!؟


یک خاطره قدیمی از کابل برگردان


عملیات کابل برگردان مخابرات ، مشکلاتی را در خطوط تلفن ثابت چند سال پیش بوجود آورده بود. خبر ندارم که الان تمام شده یا هنوز مردم بهره مند ! از این مشکلات هستند. حدود همان زمان این عکس از کابل برگردان را گرفته شد.
---
فکر میکنم جعبه تقسیم کابلهای تلفن در سالهای بعدی روی آن نصب شد، اما منظره آن در این حالت ، قرابت بسیاری با مفهوم کابل برگردان داشت!

المپیک 2008 وپرچم آبی و سفید و قرمز ایران


دیشب مراسم افتتاحیه المپیک برگزار شد. مراسمی زیبا و با هماهنگی فوق العاده . در مراسم رژه ورزشکاران، سعی شده بود لباس های ملی و سنتی هر کشور نمود داشته باشد هرچند بعضی از آنها آدم را یاد قبایل آدمخوار می انداخت. ار طرف دیگر در انتخاب طرح و رنگ لباس و هماهنگی آن با رنگهای پرچم ملی هر کشور ، دقت شده بود. اینجا بود که تیم ایران وارد شد. همانطور که در تصویر میبینید رنگ سبز جوادی لباسهای ایرانیان به قدری در چشم بود که در سایت های خبری برای کم کردن و بهتر کردن رنگ لباس، میزان شدت نور سبز را در تصویر کاهش دادند به طوریکه رنگ سبز پرچم ایران به آبی تبدیل شده است. اگر همین زحمت بهتر کردن رنگ را موقع طراحی و انتخاب پارچه در ایران می کشیدند، نیازی نبود پرچم ایران را با رنگ آبی در مراسم رژه ببینیم!

یک شهر و غریبه هایش


چند روز پیش در حال گپ و صحبت بودیم که داستان رسید به شهر و شهروندان. شنیده بودم که در غرب زندگی اجتماعی 1 اهمیت بیشتری نسبت به زندگی خصوصی دارد. اما در ایران اهمیت بیشتر بر زندگی خصوصی یا به تعبیری خانوادگی است. این مساله تاثیر خود را بر فضاهای شهری نیز گذاشته است. در ایران فضای شهری ، محلی برای عبور است و در غرب محلی برای مکث. از طرف دیگر پارکها و محیط های طبیعی که امکان خصوصی سازی و حریم بخشی بیشتری دارند ، بیشتر مورد استقبال خانواده های ایرانی هستند و الگوی استفاده آنها از این محیط با یک خانواده غربی بسیار متفاوت است.
اما جدای موضوع پارک و فضای طبیعی ، فضاهای شهری در ایران عمدتا به محلی برای عبور تبدیل شده اند تا مکانی برای فعالیت. شاید به جای شهر وشهروندان باید صحبت از شهر و غریبه هایش کرد.

به کجا خواهیم رفت ؟ زندگی اجتماعی اینترنتی

یادم میاد اوایل که بحث وبلاگ شروع شده بود در ایران ، همه سعی می کردند از مطالب تخصصی که می دانند در نوشتن آن بهره گیرند. مانند شعر یا مطالب سرگرم کننده. بیشتر هم از جنس مطالبی بود که شاید می توانست تبدیل به کتاب شود. شاید بیشتر وبلاگ یک ویترین بود برای نوشتن و مطرح شدن. اما در این چند سال به نظرم چرخش بیشتری به سمت مطالب چالش برانگیز ، اجتماعی و قابل بحث کشیده شده و جالب اینجاست که این نوع نوشتن مخاطبان بیشتری را نیز جلب نموده است. امروزه تعداد خواننده بیشترو قابل نقد قرار گرفتن ارزش پیدا کرده و حتی ابزارهای وب 2 نیز به سمت شبکه های اجتماعی و ارتباطهای چند طرفه متمایل شده است. به نظرم وبلاگ ها بخش مهمی از زندگی اجتماعی مجازی را تشکیل میدهند. زندگی که پیوند مهمی با جهان واقعی دارد. البته این را بیشتر یک نظر شخصی می دانم ولی دوست دارم در موردش بیشتر بفهمم.

فریب دادن امری اخلاقی برای اطلاع رسانی نیست




حدود چند ماه پیش خبری منتشر شد مبنی بر اینکه یک قبیله ناشناخته در جنگلهای آمازون کشف شده اند که تابحال از چشم دنیا دور بوده اند
اما امروز خبری منتشر شد که نشان میداد این خبر داستانی بیش نبوده است و برای آگاه کردن مردم از خطرات صنعت بر محیط طبیعی و به مخاطره افتادن چنین گروههایی ، انتشار یافته است.
در چند پست قبل هم به یکی دیگر از این اخبار در تولید موجودی جدید پرداخته شد که برای اگاهی در مورد خطرات آزمایش های ژنتیکی ، منتشر شده بود.
جدای اینکه این روش اطلاع رسانی چقدر موثر یا مفید است ، فریب دادن امری اخلاقی برای اطلاع رسانی نیست. پس از این به بعد باید شاهد اخبار جدیدی باشیم که وجود خارجی ندارد و تنها برای اطلاع رسانی!!! و جلب توجه صادر شده اند.

Conditions Apply

نکته جالبی که از بدو ورود به ملبورن توجه من رو جلب کرده ، ستاره های کوچولویی هست که به کنار قیمت ها و پیشنهادات واقعا ارزشمند اضافه میشود. ستاره هایی که نشاندهنده یک جمله کوچک و ریز در انتهای آگهی هستند "Conditions Apply" و این یعنی تمام ذهنیات شما و برداشتتون از تبلیغ مورد نظر میتواند کاملا اشتباه باشد.
قضیه این ستاره به سیاست هویج و چماق شبیه است. پیشنهاد مناسب و قیمت عالی را در قالب یک هویج خوشمزه به شما تقدیم میکنند و در همان زمان یک چماق مخفی در پشت آن ، به انتظار شما است!

باغ شهر ایرانی

با شنیدن خبر ایجاد باغ شهرهای جدید در شهرهای ایران و واگذاری منابع طبیعی به مردم در قبال نگهداری فضای سبز آن ، قطعا شوکه شدم.
دنباله خبر در روزنامه دنیای اقتصاد.
مبارک است!!! طرحهای بدون آینده نگری و بدون بررسی نتایج به دست آمده از تجربیات مشابه ، در سطحی وسیع اجرا میشوند!!!
من متوجه نمی شوم ، طبیعت بکری که با تمام لطفی که به آن داریم به حیات خویش ادامه داده ، چرا باید برای مراقبت 90 % آن در 10% اجازه ساخت دهیم؟ مگر نه اینکه چنین ویلای ساخته شده حداکثر در 10-20 درصد سال مورد استفاده قرارمیگیرد؟ پس مراقبت در بقیه سال به عهده کیست؟
بر فرض محال که چنین طرحی رشد کند ، آیا انسان امروزی تنها نیاز سرپناه را برای زندگی دارد؟ تهیه زیرساختهای زندگی در چنین فضاها و باغهایی با فاصله زیاد از هم چه سودی میتواند داشته باشد؟ آن هم با هزینه های سنگین برای چنین سکونتگاه هایی پراکنده.
انسانهای تن پروری شده ایم. سالیان قبل ، ایرانی با زحمت بسیار شاهکاری مانند قنات حفر میکرد تا زمینی را سبز کند ، حال ما زمینی سبز را برای ایرانی جدید ، تقدیم میکنیم تا منشا خیر گردد!

تصویر از سایت Curious, Funny Photos / Pictures برداشته شده است. برای دیدن بقیه تصاویر کلیک کنید. دنباله

اگر چنین طرحهایی برای زمینهای بایر و خشک قابلیت اجرا داشت ، یا زمینهایی که در حال بایر شدن هستند ، میتوانست طرح خوبی باشد ، اما تقدیم طبیعت بکر برای حل مشکل مسکن!!!! نوآوری جدیدی در سال شکوفایی و نوآوری است.

پی نوشت: جنبش باغ شهر طرحی بود که ابنزر هاوارد در سال 1898 ارایه داد. برای مطالعه بیشتر به ویکیپدیا مراجعه کنید.

مخلوقات جدید ژنتیکی



اولین بار که با این مخلوق جدید در سایت www.genpets.com که یکی از دوستان لینکش رو فرستاده بود آشنا شدم ، خیلی تعجب کردم. برای من خیلی تازگی داشت و یک جوری هم عجیب! موجوداتی زنده که نفس میکشند ، تکان می خورند و مانند عروسکی در محفظه پلاستیکی جای گرفته اند. در سایت عمر این ها رو به عنوان حیوان خانگی ، 1 تا 3 سال اعلام کرده بود. عجیب تر اینکه هیچ عکسی از این حیوان خارج از محفظه پلاستیکی وجود نداشت. کنجکاو شدم و اصل ماجرا در ویکی پدیا معلوم شد! هنرمندی به نام آدام برندژ(Adam Brandejs) خالق این موجودات پلاستیکی است. وی هدف از این کار رو هشدار در مورد تغییرات ژنتیکی ، که این روزها برای همه در حال عادی شدن هست ، اعلام کرده است (نظراتش رو به انگلیسی اینجا ببینید)
و اگر دوست دارید ببینید چطوری این حیوانات رو خلق کرده به این بخش سایتش سربزنید.)