تاکسی دربست

Source http://www.zigzagmag.net

دیر بود و خیابانها شلوغ. دنبال تاکسی می گشتم. همه دنبال مسافر دربست بودند. چاره ای نداشتم! اینکه چرا از بیچارگی باید تاکسی دربست گرفت را توضیح میدهم!
بر طبق تجربه پیشین ، همان اول بر سر قیمت با راننده صحبت کردم. نتیجه تعیین نکردن قیمت را همه میدانند!
قرارمان شد مثلا 3500 تومان. رفتیم و رفتیم و رسیدیم. موقع رسیدن یک اسکناس 5000 تومانی به راننده دادم تا بقیه پول را پس دهد که لبخند ملیحی تحویل داد و دوباره جلو را نگاه کرد که محترمانه اش میشود تشریف ببرید!
گفتم قرار ما 3500 بود، با حالتی که انگار توهین شنیده باشد برگشت و گفت مسیر شلوغ بود و ترافیک! عجب منطق محکمی!
گفتم اولا وضع همیشه همین است، شما هم که مال همین منطقه هستید و مسیررا میشناسید، بعد اینکه قرار ما اینقدر بوده ، نمی خواستی، سوار نمیکردی.
میخندید!!! پس نمیداد!
من واقعا با معادل خارجی Assholism که محمودخان برایش بیشعورها را پیشنهاد کرده کاملا موافقم در این زمینه.
البته راننده های بسیار باشعوری هم هستند که همیشه از بودن با آنها لذت برده ام.


فرق ما و آنها

همایون امروز در مورد تفاوتهای یک ایرانی 35 ساله با همسال فرانسوی زاده اش نوشته است. مطالبش را اینجا بخوانید.
اینکه داشته های آدم بعد از چند سال و اندی چقدر میشود با امکاناتی که در اختیارش بوده ، رابطه ای دارد ، اما اینکه واقعا از کجا به کجا رسیده ، شاید خیلی قابل مقایسه با آدمهای جاهای دیگر نباشد. حالا همین آدم الان یک جای دیگر بود تبدیل به آدم دیگری شده بود.اما واقعا تفاوت ها زیاد است.آن هم در مقایسه با شرایطی که بر نسلی که انقلاب و جنگ را در ایران دید، گذشته است که بی نظمی و بهم ریختگی را با تمام وجود حس کرده است.
اینکه آدم به چه بلوغ و باوری از خودش میرسد هم متفاوت است در جاهای مختلف. حالا وقتی این آدمهای مختلفی که باورهاشان با هم متفاوت است و آمده اند با هم زیر یک سقف زندگی کنند ، چه این سقف یک آسمان آبی باشد برای همه و چه یک کشور ، خاک یا خانه، چه اتفاقی می افتد؟ به قول معروف به ساز کی باید رقصید؟


ترکیب بازار و خط قطار- استفاده بهینه

اصلا به فکرم خطور نمیکرد که بشود از چنین فضایی ، چنین کاربری و فعالیتی بدست آورد! اینکه از مسیر ریل قطار به عنوان محور بازار استفاده شود واقعا خارق العاده است!
قابل توجه علاقه مندان منوریل در تهران ، چرا در آسمان؟! همین روی زمین خط را احداث کنید!
این بازار ماکلونگ (*) در تایلند است. بازاری که در مسیر قطار قرار گرفته یا قطاری که از وسط بازار رد میشود. هرطور که حساب کنید! * Maeklong Market


دوستانی که دسترسی به youtube ندارند میتوانند عکسهای زیر را مشاهده کنند.









باز هم آن مسافر جاده ها

چند وقت پیش در مورد پیرمردی صحبت کردم که توی ماشینش زندگی میکرد و اینکه این مدت دوباره ندیدمش. پیوند به اون مطلب
امروز دوباره ماشینش رو دیدم همانجای همیشگی. یک روزنامه هم توی دستش بود و مشغول بود. اما نمیتونستم بفهمم کسی که ترک دنیا کرده ، البته با توجه به برداشت من!، چطور علاقه مند به خواندن روزنامه است؟

اعتراض

چون شرکت خارجی با هزینه کمتری در حال تولید یک جنس در بازار رقابتی است، تولیدکننده های داخلی دچار مشکل شده اند. چه می شود کرد؟
یک کارمند از فروشگاهی که این جنس را عرضه میکند پیدا شده و اعتبار فروشگاه را زیر سوال می برد. چرا؟
چون کشف شده آن شرکت خارجی استانداردهای محیط زیستی را رعایت نمیکند و محصول سبزی تولید نمیکند. - بیشتر به زردی میزند حتما!-
و تشویق میکند به نامه فرستادن به مدیریت آن فروشگاه برای زیر فشار گذاشتن آن. حالا کی از این خانم حمایت میکند و پول تبلیغ آن در یکی از روزنامه های پرتیراژ را میدهد؟
همان شرکتهای معصوم داخلی.
این از یک طرف.
حالا طرف دیگر ماجرا اینکه شرکتهای داخلی به خاطر آلوده کردن محیط باید به دولت مالیات بیشتری بدهند. اما باز در روزنامه نوشته اند که این کار باعث کندی رشد این شرکتها می شود و در این بازار رقابتی ضرر میدهند .
وضع جالبی شده!


طراحی با رعايت كليه شئون اسلامي!

محسني -معاون اجرايي شركت پرستيژلند ايران- افزود: درمجموعه سيتي سنتر اصفهان هتل پنج ستاره با استانداردهاي هفت ستاره، هايپرماركت، مجموعه سينمايي باآخرين تكنولوژي روز دنيا(‪،(IMAX‬ بزرگترين شهربازي سرپوشيده خاورميانه با ‪ ۳۴/۵‬هزار متر مربع‌مساحت ، ‪۷۵۰‬ فروشگاه مارك دار معروف ايران و جهان، رستوانهاي ملل، فود كورت، سالنهاي نمايش و گالري‌هاي هنري با رعايت كليه شئون اسلامي ايجاد مي‌شود.(تاکید از من)

خبر به احداث یک مجموعه شهری در اصفهان بر میگردد. اما نکته جالب آن تاکید معاون اجرایی شرکت مربوطه بر رعایت کلیه شئون اسلامی است. از دو منظر میتوان به این تاکید پرداخت.
یک اینکه در طراحی ، رعایت شئون اسلامی لحاظ شده است که برای من قابل فهم نیست. اگر منظور توجه به ارزشهای اسلامی است ، میتوان در مورد آن بحث نمود و اینکه تا چه میزان در چنین مجموعه ای میتوان به آن پرداخت ، اما استفاده از کلمه رعایت شئون اسلامی به نظر میرسد بیشتر مقوله ای رفتاری است تا مساله طراحی.
دوم اینکه ، با توجه به مقام کسی که مورد مصاحبه قرارگرفته ، مدیر اجرایی، و خبرگزاری که مصاحبه کرده است، ایرنا، نگرانی بیشتر از عدم اجرای پروژه و بهانه تراشی از مجموعه فوق است. به همین دلیل از حالا بر روی رعایت شئون اسلامی تاکید میشود تا خدایی نکرده در آینده اجرای پروژه با بهانه گیری و ایجاد حساسیت بر روی این موضوع ، با مشکل مواجه نشود.

به نظر میرسد رعایت کلیه شئون اسلامی بخش مهمی از تحقق پذیری پروژه های مقیاس شهری امروز ایران است!



مسافر

این چند روز در مسیر هر روز ماشین جیپ خاکی رنگ قدیمی‌ توجهم را در گوشهٔ خیابان جلب می‌کند صاحب آن پیرمردیست که ظاهرش به سوفیان بیشتر میماند. آن طوری که این چند روز دیده ام، تمام وسایل زندگیش در همان جیپ خاک گرفته است. چه شب‌ها که برمیگردم و چه صبح که می‌آیم همان جاست. خودش هم همان دورو بر‌ها است. زندگی‌ بی‌ تکلفی دارد، نمیدانم چه باعث شده که این راه و سلوک را برای خود پیش بگیرد. بعضی‌ وقتا صبحا او را قهوه ع به دست در یک مغازهٔ نزدیک دیده ام. زندگی‌ جالبی‌ دارد. به دور از همهٔ هیاهوی شهر. احتمالا باید خاطرات جالبی‌ هم از این سالها تنهایی داشته باشد.

امروز صبح دیگر او را ندیدم. احتمالا سفر دیگری آغاز کرده!

در سال 85 اتفاق افتاد- لاهیجان به رشت 35 ریال

اشتباه نکنید، بیشتر از 35 ریال پول داده شد. در حدود 35 هزارتومان. اما در قبض، زمان به سالیان دور بازگشت!


خاطرات قدیم 2 - مانکن های لات

همان وقتی که این عکس را از یک بوتیک لباس در خیابان ولیعصر نزدیک پارک ملت گرفتم ، فکر میکردم چه پدر و مادر یا کودکی از لباس این مانکن که مانند جاهلان سر کوچه ایستاده است، خوشش خواهد آمد!
راستی صاحب مغازه یا همکارش که این دکور زیبا و فیگور قشنگ ! را درست کرده ، چه آرزوهایی از کودکی خود داشته است!؟


یک خاطره قدیمی از کابل برگردان


عملیات کابل برگردان مخابرات ، مشکلاتی را در خطوط تلفن ثابت چند سال پیش بوجود آورده بود. خبر ندارم که الان تمام شده یا هنوز مردم بهره مند ! از این مشکلات هستند. حدود همان زمان این عکس از کابل برگردان را گرفته شد.
---
فکر میکنم جعبه تقسیم کابلهای تلفن در سالهای بعدی روی آن نصب شد، اما منظره آن در این حالت ، قرابت بسیاری با مفهوم کابل برگردان داشت!

المپیک 2008 وپرچم آبی و سفید و قرمز ایران


دیشب مراسم افتتاحیه المپیک برگزار شد. مراسمی زیبا و با هماهنگی فوق العاده . در مراسم رژه ورزشکاران، سعی شده بود لباس های ملی و سنتی هر کشور نمود داشته باشد هرچند بعضی از آنها آدم را یاد قبایل آدمخوار می انداخت. ار طرف دیگر در انتخاب طرح و رنگ لباس و هماهنگی آن با رنگهای پرچم ملی هر کشور ، دقت شده بود. اینجا بود که تیم ایران وارد شد. همانطور که در تصویر میبینید رنگ سبز جوادی لباسهای ایرانیان به قدری در چشم بود که در سایت های خبری برای کم کردن و بهتر کردن رنگ لباس، میزان شدت نور سبز را در تصویر کاهش دادند به طوریکه رنگ سبز پرچم ایران به آبی تبدیل شده است. اگر همین زحمت بهتر کردن رنگ را موقع طراحی و انتخاب پارچه در ایران می کشیدند، نیازی نبود پرچم ایران را با رنگ آبی در مراسم رژه ببینیم!